من از تبار غربتم...
سوفی | شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ب.ظ |
۰ نظر
من از تبار غربتم .......از آرزوهای محال .......
.
.
.
.
چله ی تابستون باشه .. و تو از سرمای درونت .. از عرق سرد روی بدنت... ندونی باید چیکار کنی .. از راه سختی که پیش رو ته ..انگار مطمئن نیستی..
دلم میسوزه واسه خودم .. اونقدر که هیچ خیری ندیدم از این زندگی ...تو هیچ زمینه ای.. همه بهم نارو زدن ..حالا به هر طریقی ...هرکدوم یه جور .. و من شدم این تیکه های خورد و خاکشیر که میبینی..
- ۹۹/۰۵/۰۴